لحظه ها میگذرند و روزها را خاکستری میکنند
و من در گرد و غبار این ثانیه ها میدوم...
به دنبال چه نمیدانم!
هراسانم از آنکه فصل ها پوست بیندازند
و من هنوز در کالبد خویش بمانم
شاید خیالی است بس بیهوده که رسیده باشم
به آنچه خواسته ام
به آنچه باید میرسیدم
و به آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام
تشنه لبم...
دروغ است اگر بگویم به جرعه ای بیش نیازمند نیستم!!
دریامیخواهم, به وسعت آفاق, به سعت دریا
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |